۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

اگه گریه بزاره می نویسم کدوم لحظه تو رو از من جدا کرد
نگو اصلا" نفهمیدی نگو نه تو بودی اون که دستام و رها کرد
خودت گفتی خداحافظ تموم شد من و تو سهممون از عشق این بود
خود تو حرمت عشق و شکستی بریدی اخر قصه همین بود . . .
اگه مهلت بدی یادت میارم روزایی رو که بی تو عین شب بود
تموم سهمت از دنیا عزیزم بزار یادت بیارم یک وجب بود
بهت دادم تموم اسمون و خودم ماهت شدم اروم بگیری
حالا ستاره ها دورت نشستن من و ابری گذاشتی داری می ری
بیا برگرد از این بن بست بی عشق بزار این قصه اینجوری نباشه
اخه بذر جدایی رو چرا تو چرا دستای تو باید بپاشه
خداحافظ نوشتن کار من نیست اخه خیلی باهات ناگفته دارم
اگه گریه بزاره می نویسم اگه مهلت بدی یادت میارم . . .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر