۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

یه ترانه ی زیبا اما غم انگیز...

حیف روزایی که بی تو به سر شد/
حیف شب هایی که بی من سحر شد/
تو بی من تنها،من از تو تنهاتر/
حیف این عمری که تنها تبه شد/
من سردم،تو سردی،دل نیمه جونه/
می سوزه این ساز درب و داغونه/
می لرزه حتی با چیک چیک اشکام/
مثل گنجشکی که زیر بارونه/
لب هامون لبخند عشق و کم داره/
دلگیرن روزامون لحظه غمخواره/
دستات و نذرم کن خیلی محتاجم/
پاییز و می ریزم رو به تاراجم/
من ابرم تو بارون این قصه خیسه/
خورشید و برگردون اینجا قدیسه/
اعجاز بارون و باور کن وقتی/
می خواد این احساس و از نو بنویسه/
من ابرم،تو بارون،این لحظه نابه/
این لحظه مخصوص ماه و مهتابه/
بیدارم یا اینکه می بینم خوابه/
کی نیلوفر سهم قلب مردابه/
اینجا قلب ادم ها بی فانوسه/
رویاشون رویا نیست عین کابوسه/
اینجا چشمامون تو گریه می پوسه/
من جایی می خوام با تو قد بوسه/
ما دستامون با هم دنیا می سازه/
بی سقف و بی دیوار و بی دروازه/
ما با هم هستیم و با هم می میریم/
بپر با من بپر وقت پروازه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر