۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

حسرت دیدار

اگر مردم نویسید بر مزارم که از درد فراغش جان سپردم
نویسید عمر خود دادم به راهش چه شب هایی که بی او غصه خوردم
اگر مردم بزارید او بداند چقدر در انتظارش گریه کردم
و تنها ارزوی دیدنش را به همراه خودم بر خاک بردم
به او حتما" بگویید تا دم مرگ فقط اسم عزیزش بر لبم بود
و من در حسرت یک لحظه دیدار بگوییدش چه معصومانه مردم
تمام حرف هایم را نویسید چو او شاید بیاید بر مزارم
بیاید و بداند تا دم مرگ من هرگز عشقش از یادم نبردم
و هرگز چشم خود بر در نبستم چو می گفتم که او شاید بیاید
و او هرگز به دیدارم نیامد و من در ارزویش جان سپردم
پنج شنبه 18/4/1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر