۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

شب جدایی

ببار ای ابر تیره ناله سر کن / زمین و اسمان از غم خبر کن
که یار جانیم از من جدا شد / دلم را ترک گفت و بیوفا شد
ببار ای اسمان تا دل ببارد / دل امشب طاقت ماندن ندارد
نگار نازنین امشب سفر کرد / دل مجنون من دیوانه تر کرد
ببار ای اسمان دل غرق خون است / دل امشب راهی شهر جنون است
دل امشب بیکس است دلبر ندارد / دگر او سایه ای بر سر ندارد
من امشب دل به صحرا می سپارم / دو چشمم را به دریا می سپارم
رسانید عاشقان بر گوش یارم / که امشب از غمش جان می سپارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر