ای پرنده مهاجر بگو کی بالت و بسته تو باید بری از اینجا پرات و پس کی شکسته
جای تو،تو اسموناس نباید اینجا بمونی توی چشمات ای پرنده چرا اشک غم نشسته
ای پرنده مهاجر ادما با تو چه کردن قلبت و پرنده من کی با سنگ زده شکسته
کی تو رو زندونی کرده در این قفس رو بسته جای تو،توی قفس نیست،چرا انقد شدی خسته
جای تو،تو اسموناس نباید اینجا بمونی توی چشمات ای پرنده چرا اشک غم نشسته
ای پرنده مهاجر ادما با تو چه کردن قلبت و پرنده من کی با سنگ زده شکسته
کی تو رو زندونی کرده در این قفس رو بسته جای تو،توی قفس نیست،چرا انقد شدی خسته
ای پرنده مهاجر من و تو خیلی غریبیم هر چی دلتنگی تو دنیاست عهد و پیمون با ما بسته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر