۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

کوچه های برفی

یک شب برفی بود و تو با من بودی شیطنت های من، تو و برف و سرما

کوچه های برفی،جیغ و داد و فریاد چقدر خوش بودیم،بی خیال از همه جا

ان شب برفی رفت و تو را با خود برد خنده از لبهایم پر کشید و پژمرد

خاطراتش اما در خیالم ماندست خاطراتت باقی و تو رفتی از دست

چه شبی بود ان شب،ولی افسوس گذشت دل من از انشب تا ابد تنها گشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر