۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

شب با تو بودن

بمون من و تنها نزار این حرف اخر منه
رفتن تو دل من و ببین چه ساده می شکنه
بمون نزار این همه غم تو قلب من خونه کنه
برات یه دنیا حرف دارم نگو که وقت رفتنه
بمون که با این همه درد امشب یه همزبون می خوام
می خوام باهات حرف بزنم شب،شب با تو بودنه
بمون می خوام واسه چشات امشب هزار تا شعر بگم
شبی که تو با من باشی شب غزل سرودنه
بمون شب تار من و دوباره مهتابی بکن
امشب و پیش من بمون وقت واسه این شبا کمه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر